نخستین باری که موسیقی اروپایی عملا پا به سرزمین ما گذاشت زمانی بود که حکومت وقت ایران سودای مدرنیزه کردن ارتش را در سر پرورانده بود. از آنجا که ماهیت درون گرا و فرازمان موسیقی سنتی ایران با نظم برونگرا و دقیق نظامی سازگاری نداشت، ارتش نوپا ناگزیر به استخدام مستشاران غربی شد و بدین ترتیب موسیقی نظامی غربی به عنوان جزء لاینفک یک ارتش منظم در سرزمین حافظ و مولانا پا به ظهور گذاشت. بدون شك اين را ميتوان ضرورتى تاريخى نام گذاشت ليكن ضرورتى با خاستگاه كاملاً غير موسيقايى. از آن روز موسيقى وارداتى غربى براى بسيارى در رويارويى با موسيقى هايى قرار گرفت كه به فرهنگ ايرانى تعلق داشتند. اكثر آهنگسازان ايرانى، اگر نگوييم همه، سوداى آشتى دادن اين دو فرهنگ موسيقايى را در سر مى پروراندند اما حاصل كار در أكثر موارد قطعاتى بود كه نه از ارزش هنرى و فنى بالايى برخوردار بودند، نه حاوى ارزش هاى فرهنگى بومى بودند و نه در آنها تلاش هنرى هوشمندانه اى براى آشتى دادن دو فرهنگ غربى و بومى ديده مى شد.در اينجا آهنگساز ايرانى اگرچه آگاه به ضرورت اين اقدام، غافل از تفاوت هاى بنيادين و جوهرى اين دو فرهنگ موسيقايى است.
امروز ضرورته همچنان همان است، زمان و شرايط اما به نوعی محيا تر. برخورد فرهنگ ها نيازى است فراگير. زمانه به خوبى اين مجال را به آهنگساز ايرانى ميدهد كه به ژرفناى تخيلات صوتى خويش سفر كرده، از فنون آهنگسازى اى كه ديگر مثل گذشته بسته و محصور به موسيقى غربى نيست سود جسته، صادقانه حرف امروز خود را با اصوات بيان كند. امروز ديگر آهنگسازى در زندان اعتدال دوازده گانه تونال نيست. فرم سونات فرم مرجع نيست. صداى خالص و به قولى "مخملى" صداى برتر نيست. نوفه همان قدر اهميت دارد كه صداى سينوسى وار. ريتم ها دربند ارزش هاى متريك و ميزان هاى منظم دو تايى و سه تايى نيست. رنگ كه گوش اكثر موسيقيدانان ايرانى بدان حساس است ديگر به عنوان يكى از عناصر آهنگسازى مطرح ميشود (موسيقى اسپكترال). و مهمتر از همه وجود فنآورى امروز كه هيچگاه تا اين اندازه در خدمت آهنگسازى نبوده است.
دنياى صوتى آهنگساز امروز ديگر به يك فرهنگ موسيقايى مختصر نميشود. اين ضرورت زمانه است كه موسيقى كلاسيك با خاستگاه اروپايى، كه امروز موسيقى معاصر خوانده ميشود، از مرزها را بشكافد و امكانات هنرى و فنى خود را در اختار فرهنگهاى موسيقايى ديگر قرار دهد.
فوریه ۲۰۰۴
Comments